سوره حج
سوره حج صد و چهارمین سورهای است که به پیامبر نازل شده، ولی در مصحف بیست و دومین سوره قرآن قرار گرفته است. این سوره ۷۸ آیه دارد و در مکه به پیامبر نازل شده است. خداوند در این سوره چندین حکم فقهی حج مانند واجب شدن حج، احکام قربانی، حلال بودن گوشت حیوانات، احکام حج و... اعلام میکند.
نامگذاری سوره حج
نام حج از آیه ۲۷ این سوره برگرفته شده است و افزون بر این به دلیل اهمیت موضوع حج و وجود برخی از احکام حج در آیات ۲۵ تا ۳۷ این سوره و نیز اعلان عمومی حج در آیه ۲۷، این نامگذاری صورت گرفته است.محل و ترتیب نزول
سوره حج جزو سورههای مدنی و در ترتیب نزول، صد و چهارمین سورهای است که بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.این سوره در چینش کنونی مُصحَف، بیست و دومین سوره است و در جزء ۱۷ قرآن جای دارد.
نویسندگان تاریخ قرآن در مکی یا مدنی بودن این سوره اختلاف دارند؛ برخی آن را به جز چند آیه مکی و جمعی دیگر بر این باورند که به دلیل تناسب آیات این سوره با وضع مسلمانان در مدینه و تاکید برخی آیات بر مسأله جهاد و تبیین دستور حج و جزئیات آن، به نظر میرسد به جز چند آیه، باقی سوره در مدینه نازل شده است.
علامه طباطبایی نیز معتقد است از سیاق این سوره برمیآید که در مدینه نازل شده و نزول آن در اوایل هجرت پیامبر و قبل از غزوه بدر بوده است.
تعداد آیات و دیگر ویژگیها
سوره حج ۷۸ آیه، ۱۲۸۲ کلمه و ۵۳۱۵ حرف دارد. از نظر حجم از سورههای مثانی و نسبتا متوسط است و دقیقا نیم جزء قرآن را در بردارد.آیات ۱۸ و ۷۷ سوره حج سجده های مستحب دارد و ششمین سوره از سورههای چهارده گانه سجدهدار است.
آیات مشهور
آیاتی از سوره حج جزو آیات مشهور و نامدار است.آیه اعلام عمومی حج
«وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ﴿۲۷﴾»(ترجمه: و در میان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور تا [زایران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغرى -که از هر راه دورى مىآیند- به سوى تو روى آورند.)
حج را به معنای قصد دانستهاند و اگر اعمال مخصوص در بیت الحرام را که اولین بار توسط حضرت ابراهیم تشریع شد و در شریعت محمدی نیز جریان یافت، حج نامیدهاند، به این جهت است که هرکه بخواهد این اعمال را انجام دهد باید قصد خانه خدا کند.
بیشتر مفسران این آیه را خطاب به ابراهیم دانستهاند که مردم را با صدای بلند برای انجام اعمال حج ندا دهد و آنها را به وجوب حج آگاه سازد.
برخی نیز این آیه را خطاب به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) دانستهاند؛ ولی علامه طباطبایی این نظر را با سیاق آیات مرتبط نمیداند چون به نظر او جمله «اذن فی الناس...» عطف به جمله «لا تشرک بی شیئا» است که خطاب به ابراهیم است.
آیه تعظیم شعائر
« ذَٰلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّـهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ ﴿۳۲﴾»(ترجمه: این است [فرایض خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ دارد در حقیقت، آن [حاکى] از پاکى دلهاست.)
شعائر الهی را علامتهایی دانستهاند که خداوند آنها را برای اطاعتش وضع کرده است.
مفسران شعائر را شامل همه سرفصلهای آیینهای الهی و برنامههای کلی دین دانستهاند که انسان را به یاد خدا میاندازد و مناسک حج و مساله قربانی حج فقط بخشی از این شعائر است؛ بر این اساس دلیلی برای تخصیص بزرگداشت شعائر بر خصوص قربانی حج وجود ندارد، بلکه شامل دیگر شعائر الهی نیز میشود.
ارتباط تعظیم شعائر با تقوای دل را نیز به این دلیل دانستهاند که حقیقت تقوا و احتراز از معاصی امری معنوی است که از دل سرچشمه میگیرد؛ همانطور که در حدیثی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) آمده است به سینه خود اشاره کرد و فرمود: حقیقت تقوا اینجاست.
آیه دفاع خدا از مومنان
« إِنَّ اللَّـهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ﴿۳۸﴾»(ترجمه: قطعاً خداوند از کسانى که ایمان آوردهاند دفاع مىکند، زیرا خدا هیچ خیانتکار ناسپاسى را دوست ندارد.)
این آیه به پشتیبانی خداوند از مومنانی که تحت فشار مشرکان قرار داشتند، اشاره دارد؛ چراکه مقاومت در برابر خرافات مشرکان، ممکن بود آتش خشم آنان را برانگیزد؛ به همین دلیل خداوند برای دلگرمی مومنان خود را حامی آنان معرفی میکند. مفسران این وعده الهی را مخصوص زمان پیامبر ندانستهاند بلکه آن را وعده میدانند که در همه زمانها تخلف ناپذیر است. 1
داستان سوره حج
در تفسیر قمى در ذیل جمله (و یتبع کل شیطان مرید) فرموده: (مرید) به معناى خبیث است.و در الدر المنثور است که: ابن ابى حاتم از ابى زید روایت کرده که در ذیل آیه (و من الناس من یجادل فى اللّه بغیر علم) گفته: این آیه درباره نضر بن حارث نازل شد.
این روایت را الدر المنثور از ابن جریر و ابن منذر از ابن جریح نیز روایت کرده. و ظاهرا منظور وى تطبیق نضر بن حارث با عنوان کلى آیه است، همانطور که روش راویانى که متعرض اسباب نزول شده اند همین است که به جاى اینکه بگویند: فلان مورد یکى از مصادیق آیه است، مى گویند: آیه درباره فلان مورد نازل شده. و بنابراین، گفتار مجاهد که گفته است آیه بعدى که مى فرماید: (و من الناس من یجادل فى اللّه بغیر علم و لا هدى) درباره نضر بن حارث نازل شده از روایت گذشته بهتر است، چون شخص مزبور از معاریف قوم خود بوده، و آیه دوم همانطور که گفتیم درباره بزرگان ضلالت و پیشوایان کفر، و آیه اول درباره پیروان ایشان است.
و در تفسیر قمى در ذیل جمله (مخلقه و غیر مخلقه) از امام علیه السلام نقل کرده که فرمود: (مخلقه) جنین کامل الخلقه است، و (غیر مخلقه) جنینى است که ناقص سقط شود.
و در الدر المنثور است که احمد، بخارى، مسلم، ابو داوود، ترمذى، نسایى، ابن ماجه، ابن منذر، ابن ابى حاتم، و بیهقى - در کتاب شعب الایمان - از عبد اللّه بن مسعود روایت کرده اند که گفت: رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم که پیغمبرى صادق و مصدق است
براى ما صحبت کرد که خلقت هر یک از شما در شکم مادر بعد از چهل روز در حالى که نطفه است شروع مى شود و به صورت علقه در مى آید، چهل روز هم علقه است، آنگاه به صورت مضغه در مى آید، چهل روز هم مضغه است، آنگاه خداوند فرشته خود را مى فرستد تا در آن نفخ روح کند و دستور مى دهد تا مقدر او را در چهار جهت بنویسد: یکى رزق، دوم اجل و مدت عمر، سوم عمل، چهارم سعادت و شقاوت.
به آن خدایى که غیر او خدایى نیست، بعضى از شما عمل اهل بهشت را انجام مى دهد تا جایى که میان او و بهشت بیش از یک ذراع فاصله نماند، ولى آن نوشته از عمل او پیشى گرفته، کار خود را مى کند و با ارتکاب چند عمل از اعمال اهل دوزخ او را دوزخى مى کند. و بعضى از شما عمل اهل جهنم را مرتکب مى شود تا جایى که میان او و آتش دوزخ بیش از یک ذراع فاصله نماند، ولى آن نوشته از عمل او پیشى گرفته کار خود را مى کند، یعنى او را موفق به چند عمل از اعمال اهل بهشت مى سازد و به همان وسیله او را بهشتى مى کند.
مؤلف: این روایت به طرق دیگرى نیز از ابن مسعود، ابن عباس، انس و حذیفه بن اسید روایت شده، البته در متن آنها اختلاف هست. در بعضى از آنها - یعنى روایت ابن جریر از ابن مسعود - آمده که به فرشته گفته مى شود: راه بیفت به سوى ام الکتاب و از روى آن کتاب نسخه اى از اوصاف این نطفه بردار. پس فرشته نزد ام الکتاب مى رود و از آن کتاب از مطالبى که درباره آن نطفه است نسخه برداشته، تمامى صفات آن را مى گیرد...
از طرق شیعه از ائمه اهل بیت علیهم السلام نیز قریب به این مضمون روایاتى رسیده، مانند آن روایتى که در قرب الاسناد حمیرى از احمد بن محمد، از احمد بن ابى نصر، از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که در آن آمده: پس همین که چهار ماهش تمام شد، خداى تبارک و تعالى دو فرشته خلاق مى فرستد تا او را صورتگرى کنند و رزق و مدت عمرش، و شقاوت و سعادتش را بنویسند...
ما در تفسیر اول سوره آل عمران حدیث کافى از امام باقر علیه السلام را که درباره تصویر جنین و نوشتن مقدرات او است، نقل کردیم. و در آن داشت که آن دو ملک تمامى مقدرات آن طفل را از روى لوحى که در پیشانى مادرش مى خورد نسخه برداشته و در آخر هر مقدرى که مى نویسند شرط مى کنند که اگر بدائى حاصل نشود و گرنه این مقدر تغییر مى کند...
و در این معنا روایات دیگرى نیز هست و مقتضاى این حدیث و هر حدیثى که بدین معنا باشد این است که هر مقدرى که براى کودک نوشته مى شود قابل تغییر است همچنانکه مقتضاى روایات وارده ازطرف اهل سنت که گذشت خلاف این معنا است ولى به هر حال منافاتى میان این دو مدلول نیست براى اینکه براى هر چیز - و از آن جمله براى آدمیان - بهره اى از لوح محفوظى است که هرگز دچار تغییر و تبدیل نمى شود و نیز بهره اى از لوح محو و اثبات دارد که قابل تغییر و تبدیل هست و بنابراین، قضاهاى رانده شده دو نوع است قضاى حتمى و غیر حتمى که خداى تعالى درباره آن دو فرموده: (یمحوا اللّه ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب).
و ما، در گذشته گفتارى پیرامون معناى قضا گذراندیم و در آنجا روشن کردیم که لوح قضا هر چه باشد با نظام علیت و معلولیت منطبق است که به دو سلسله منحل مى شود یکى سلسله علل تامه و معلولات آنها که هیچ قابل تغییر و تبدیل نیست و دیگرى سلسله علل ناقصه و معلولهاى آن که این سلسله تغییر و تبدیل مى پذیرد. و گویا طایفه اول از روایات به قضاهاى حتمى جنین و دسته دوم به قضاهاى غیر حتمى او اشاره مى کنند و ما این معنا را نیز توضیح دادیم که حتمیت قضا منافاتى با اختیاریت افعال آدمى ندارد که خواننده عزیز باید متوجه این نکته باشد.
و در کافى به سند خود از سلام بن مستنیر روایت کرده که گفت: از امام ابو جعفر علیه السلام از معناى آیه (مخلقه و غیر مخلقه) پرسش نمودم فرمود: (مخلقه) عبارتند از همان ذره هایى که خدا در پشت آدم قرار داده و از آنها پیمان گرفته و سپس به پشت مردان و رحم زنان روانشان کرد و آنان همان افرادى از انسانهایند که به دنیا مى آیند تا از آن پیمان پرسش شوند، و اما (غیر مخلقه) عبارتند از هر انسانى که خداوند در هنگام خلقت ذره در پشت آدم قرارشان نداد و در نتیجه یا به صورت نطفه هدر رفته از بین مى روند یا اگر هم صورت انسانى به خود بگیرند هنوز به کمال نرسیده و قبل از نفخ روح سقط مى شوند.
مؤلف: در گذشته، یعنى در بحث روایتى که در ذیل آیه ذر در سوره اعراف عنوان کردیم توضیحى براى این حدیث گذشت.
و در تفسیر قمى به سند خود از على بن مغیره از امام صادق، از پدر بزرگوارش نقل کرده که فرمود: وقتى آدمى به سن صد سالگى رسد به (ارذل العمر) رسیده است.
مؤلف: در تفسیر سوره نحل در ذیل آیه هفتم پاره اى روایات در این معنا ذکر کردیم.
و در الدر المنثور است که ابن ابى حاتم و ابن مردویه، به سند صحیح از ابن عباس روایت کرده اند که گفت: مردمى از اعراب بودند که نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم مى آمدند و اسلام مى آوردند، و چون به دیار خود بر مى گشتند اگر آن سالشان سال پر باران و پر حاصل و پر نتاج مى بود مى گفتند: دین ما دین صالحى است و به آن تمسک مى کردند. و اگر آن سالشان سال بى باران و قحطى و مصیبت زا مى بود مى گفتند: این دین که ما اختیار کردیم هیچ خیر و برکتى ندارد، و بدین جهت بود که آیه شریفه (و من الناس من یعبد اللّه على حرف) نازل شد.
مؤلف: این معنا به غیر این، از طریق ابن عباس نیز روایت شده.
و در کافى به سند خود از زراره از امام ابى جعفر علیه السلام روایت کرده که گفت: از آن جناب از معناى کلام خداى عز و جل پرسیدم که مى فرماید: (و من الناس من یعبد اللّه على حرف) فرمود: بله مردمى هستند که خدا را به یگانگى مى پرستند و از پرستش غیر خدا دست بر مى دارند و از شرک بیرون مى شوند، ولى نمى دانند که محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم رسول خدا است. اینها کسانى هستند که خدا را به یک طرف مى پرستند، یعنى با شک در نبوت محمد و حقانیت آنچه آورده، و مى گویند: ما صبر مى کنیم ببینیم اموالمان زیاد مى شود و عافیت در بدن و فرزند مى یابیم، یا نه، اگر اموالمان زیاد شد و خود و فرزندانمان قرین عافیت شدیم آن وقت مى فهمیم که این مرد صادق، و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم است، و اما اگر نشد به دین سابق خود بر مى گردیم. لذا خداى تعالى درباره آنان مى فرماید: (فان اصابه خیر اطمان به) یعنى اگر عافیتى در دنیاى خود یافت به آن دین اطمینان مى یابد (و ان اصابته فتنه) یعنى اگر دچار بلایى در خود شد (انقلب على وجهه)، با شک خود به سوى شرک قبلیش بر مى گردد (خسر الدنیا و الاخره ذلک هو الخسران المبین یدعوا من دون اللّه ما لا یضره و ما لا ینفعه) فرمود: مقصود از (انقلاب) همین است که مشرک مى شود، و غیر خدا را مى خواند و مى پرستد...
مؤلف این روایت را صدوق در کتاب توحید خود با مختصر اختلافى نقل کرده.
و در الدر المنثور است که فاریابى، عبد بن حمید، ابن جریر، ابن منذر، ابن ابى حاتم، و حاکم - وى حدیث را صحیح دانسته - و ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده اند که در ذیل آیه (من کان یظن ان لن ینصره اللّه) گفته: یعنى کسى که بپندارد که خدا، محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم را در دنیا و آخرت یارى نمى کند، (فلیمدد بسبب الى السماء) یعنى طنابى به سقف خانه خود بیاویزد (ثم لیقطع) پس خود را خفه کند تا بمیرد. 2
خواص قرائت سوره حج
در مطلب زیر درباره فضایل این سوره اشاره کرده ایم:۱) در برخورد با ستمگران
اگر سوره حج را بنویسند و پس از شستن از ان آب بر جایگاه سلطان و حاکم ستمگری بپاشند، حکومت او به اذن خدا از بین خواهد رفت.مرحوم کفعمی نیز در کتابش آورده است: اگر آب حاصل از شستن نوشته سوره حج را بر جایگاه والی یا قاضی بیدادگری بریزند، قدرتش از او گرفته میشود.
۲) اطلاع از نتیجه کار
جهت اطلاع از عواقب کارها ۲۰۱ بار این آیه را بخواند و بخوابد: «الم تعلم ان الله یعلم... (تا) علی الله یسیر». 3پی نوشت:
1.www.fa.wikishia.net
2.www.hajij.com
3.www.mizan.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}